تلنگری بدون تعارف به خودمان در گفتوگوی «نسلفردا» با عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی مطرح شد:
تعداد بازدید : 12
کرونا فرصتی که از نشریهها رفت...
نویسنده : دریاوفایی / گروه ایران
امروزه با توسعه انواع شبکههای مجازی، انتقال و انتشار اخبار در کوتاهترین زمان ممکن انجام میشود و تقریباً کسی از قافله اطلاعات روز دنیا عقب نمیماند. اما اینکه چه اندازه این بمببارانهای خبری صحت دارد نکتهای است که نباید ازآن غافل شد. اینکه رسانههای رسمی ازجمله مطبوعات و نشریات چه اندازه توانستهاند همپای این تغییرات حرکت کنند تا به قول معروف قافیه را نبازند نیز ضرورتی انکارناپذیراست. راه دوری نمیرویم؛ اکنون که بیماری کووید 19 اکثرنقاط دنیا را دچار آشفتگیهای ریز و درشت کرده، آیا روزنامهها و قلمبهدستان رسانههای مختلف توانستهاند سهمی در تبدیل این تهدید بزرگ به فرصت داشته باشند؟ و پرسشهایی که بهطورحتم تأمل در پاسخهای تلنگرگونه آن، میتواند تصمیم جدی را برای شروع مسیری تازه رقم بزند. آنچه درادامه میخوانید گفتوگوی ما با دکتر «عباس اسدی» عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تهران در رشته ارتباطات و روزنامهنگاری است...
-نخست سراغ بهروزترین سوژه این روزها و تاثیرش بر رسانه و عملکرد روزنامهنگاران برویم. ارزیابی شما از اثرگذاری کرونا براین صنف چیست؟
همین که کرونا توانسته تیتر اول مطبوعات شود نشان میدهد که تاثیرگذاشته اما اینکه چه قدر مطبوعات توانستهاند از ظرفیت این ویروس استفاده کنند، معتقدم نتوانستند.
-یعنی از جنبه فرصت این تهدید غافل ماندند؟
درست است کرونا یک بیماری است ولی ظرفیتساز هم هست. اینکه روزنامهنگاران ما چه قدر توانستند از این پتانسیل استفاده کنند مهم است. فقط به سوژههایی که این روزها در مطبوعات میبینید دقت کنید، همه تکراری است. همه راجع به آمار تلفات و ابتلا و واکسن و داروست آن هم اکثراً کپیپیسی. یعنی نتوانستند از ظرفیتی که کرونا ایجاد کرده استفاده کنند. تولید محتوا داشته باشند، گزارشهایی تحقیقی از پشت پرده بسیاری ازهمین اتفاقات کرونایی که فقط درحد یک خبر کوتاه از آن منتشر میشود. مطمئناً از دل این بیماری منحوس خوراک و محتواهای بسیار خوبی را میتوان برای جامعه تولید کرد منتهی بدون تعارف بگویم، اگر روزنامهنگاران واقعی داشته باشیم.
-علت کم بودن این نوع اخبار و گزارشها در رسانههای داخلی چیست؟
به نظرمن اصلاً تولیدی نداریم. آنچه درمطبوعات ما منتشر میشود همه شبهخبر هستند. درایران شبهروزنامهنگاری داریم. روزنامهنگاران ما روزنامهنگارنیستند، کارمند روزنامه هستند یعنی ساعت هشت میآیند انگشت میزند و ساعت چهار هم میروند و آخر ماه هم یک پولی میگیرند! این است که نمیتواند حرفهای عمل کند. این دیگر ربطی به آزادی بیان و مشکلات اقتصادی ندارد. روزنامهنگاران ما میخواهند یک زمانی را پر کنند و آخر ماه هم حقوقی بگیرند. آنهایی که درروزنامههای مطرح دنیا کار میکنند به روزنامهنگاری به عنوان یک حرفه نگاه میکنند؛ یعنی به دنبال انتشار مطلبی هستند که جریانسازی کند تا یک تاثیری بربخشی از رفتار عمومی داشته باشند. همه اخبار مطبوعات ما شبیه به هم است. همین شیوه باعث شده مطبوعاتمان جایگاهشان را از دست بدهند.
-چند درصد مطبوعات ایران حرفهای عمل میکنند؟
به نظرمن یک درصد شاید هم نیم درصد!
- آیا روزنامه حرفهای نشریهای است که توقیف شده یا نشده؟
شاید روزنامهای در حال ورشکستگی است و عمداً مطلبی را چاپ میکند تا توقیف شود و مظلومنمایی کند، از آن طرف هم خوشحال است که روزنامه را با ترفندی تعطیل کردیم. خیلی از این شارلاتانبازیها را درمطبوعات داشتیم. روزنامه زمانی میتواند مدعی باشد که روزنامه است که بتواند مدعی شود حرفهای عمل میکند، تولید محتوا دارد و توانسته در بخشی از جامعه اثرگذار باشد. پس نباید خودمان را فریب بدهیم که روزنامهای که توقیف شده روزنامه خوبی است و آن که نشده، بد است.
-درد روزنامه معاصر ما چیست که مخاطب خود را از دست داده است؟ چهقدر به عدم آزادی بیان ارتباط دارد؟
واقعیت این است که روزنامهنگاری ما اصلاً درد ندارد که اگر درد و دغدغه جامعه را داشته باشد میتواند درنبود آزادی بیان هم رسالتش را به درستی انجام بدهد. آزادی بیان درحال حاضر در بین روزنامهنگاران یک مغلطهاندازی است. شاید دیکتاتوری هم وجود داشته باشد، آزادی بیان هم نباشد ولی با ظرافت و هنری که داری میتوانی مطلبت را بیان کنی. مواردی را سراغ دارم که درسختترین شرایط توانسته حرفش را بزند. اینکه آزادی نیست بهانه است برای شانه خالی کردن از مسئولیتها.
-عملا رسانههای کشور برافکارعمومی و سرنوشتسازی جامعه چندان اثرگذاری ندارند؟
متاسفانه با آنچه میبینیم خیر. واقعیت این است که مطبوعات درکشور ما برای رسیدن به قدرت، فعالیت دارد. یعنی هرکسی میخواهد به قدرتی برسد روزنامه و مجلهای راه میاندازد و توقع دارد از این طریق به قدرت برسد. درشرایط فعلی مطبوعات ما مأموریت دیگری ندارند. روزنامهنگاری درکشور ما شده «روزی نامهنگاری». یعنی یک عده میآیند آنجا روزیشان را درمیآورند و میروند. مطبوعاتی که نتواند هزینه خودش را دربیاورد و وابسته به زرو زور باشد که مطبوعات نیست.
-ترسیم شما از آینده رسانه درایران چیست؟
آینده چندان روشنی نمیبینم، زیرا متاسفانه مطبوعات ما با افت کیفیت و افت تیراژ و عدم استقبال خوانندگان مواجه است. مطبوعات ما دچار نوعی «خودمرگی شده» یعنی نتوانستند خودشان را همزمان بارسانه های جدید سازگاری بدهند و از ظرفیتهای آنها استفاده کنند. نتوانستند با تولید محتوای خوب مخاطبانشان را حفظ کنند و مخاطبان جدیدی جذب کنند. بنابراین مطبوعات ما به یک «روزینامه» تبدیل شدهاند تا روزنامه. مطبوعات ما محلی شدهاند برای پرش به قدرت نه برای خدمت به عموم. همه اینها باعث شده تا مطبوعات جایگاه و نقش خودشان را درایران ازدست بدهند و اگر هم ازدست ندادهاند به شدت دچار افت این جایگاه شدهاند.
-آیا مطبوعات ایران با تعطیلی مواجه خواهند شد؟
خیر. آنچه گفته شد به این معنا نیست. اتفاقاً مطبوعات وجود دارند و میبینیم که هرازگاهی برتعدادشان هم افزوده میشود ولی با تیراژ مثلا 200 و 400 و 1000 نسخه نمیتوانند ادعا کنند که مطبوعاتیم. یعنی تاثیرگذاری برافکار عمومی را از دست دادهاند.
-درخصوص بحث ضعف محتوا، کمبود کاغذ و عدم آزادی قلم چهقدر مؤثر است؟ کمااینکه یکی از دلایل عمدهای که دربین اهالی رسانه مطرح میشود این موضوعات است
مشکلات اقتصادی و فنی مانند کاغذ را انکار نمیکنم، اما اگر روزنامهای بتواند در افزایش کیفیت خودش ابتکارعمل به خرج دهد با اقبال مخاطب مواجه میشوند. البته این نکته هم یادمان باشد که جامعه ما جامعه شفاهی است. یعنی جامعهای است که حاضرنیست برای خرید روزنامه پول بدهد فقط تمایل دارد که اطلاعات را شفاهی دریافت کند. بنابراین وقتی جامعه شفاهی است حتی اگر مطبوعات کیفیت بسیار بالایی هم داشته باشد با اقبال عمومی مواجه نخواهد بود. جامعه ما حاضراست فقط با گوشش بشنود تا اینکه برود روزنامه بخرد و ورق بزند یا بنشیند سایتی را بخواند.
- دیدگاه شما نسبت به پرمخاطب بودن روزنامههای زرد چیست؟ آیا محتویات این روزنامهها باعث جذب بیشتر میشود؟
واقعیت این است که چون جامعه ما جامعه شفاهی و گوشی است نسبت به مطبوعات سنگین کمتر توجه نشان میدهند. مطبوعات زرد امروز وارد فضای مجازی شده و افراد همان تصاویر، تیترها و اخباری که برمبنای شایعات است و درنسخ چاپی زرد میتوانستند ببینند را درشبکه های مجازی دنبال میکنند.
- چرا از رسانه زرد استقبال بیشتری میشود؟ آیا در همه دنیا وضعیت به این شکل است؟
خیر. حداقل مردم کشور ما علاقه بیشتری به مطالب مطبوعات زرد نشان میدهند. زیرا جامعه، جامعه شفاهی است. وقتی میانگین مطالعه در کشور ما برای هریک نفر درطول سال سه دقیقه باشد، نشان میدهد جامعه حاضر نیست برای خرید کتاب و نشریه هزینه کند ولی برای لوازم آرایشی و موارد مصرفی و تشریفاتی حتی میلیونی هزینه کند. و همه اینها حاکی از شفاهی بودن جامعه ماست.
- با یک واقعیت دیگر هم مواجهیم و آن استقبال چشمگیر از شبکههای خبری آن طرف آبی است و به نوعی بیاعتمادی به رسانه ملی خودمان. علت چیست؟
اینکه چرا مثلاً بیبیسی و رسانههای دیگر مورد اقبال واقع میشوند، صادقانه بخواهیم بگوییم به خاطر حرفهایگری است؛ یعنی تبدیل کردن به یک منبع معتبر خبری. اما این بدان معنا نیست که همه مردم به اخبارش اقبال نشان میدهند. فقط بخشی از جامعه به این شبکهها علاقهمندند و بخشی از جامعه هم همچنان صدا و سیمای ایران را قبول دارند. اینگونه نیست که بگوییم رسانه ملی ما همه مخاطبانش را ازدست داده است. بیبیسی هم به همین شکل است بخشی را جذب کرده و بخشی را خیر.
- بعضی از متخصصان امر معتقدند که قدرت و ابزاری که مثلاً بیبیسی دارد ما نداریم و همین باعث کم شدن مخاطب میشود
قابل قبول نیست. زیرا بیبیسی سوژهیابی و پرورش سوژه دارد ولی ما دچار یک نوع روزنامهنگاری تشریفاتی هستیم. روزنامهنگارانی هستیم که میخواهیم اطلاعات را روابط عمومیها به ما بدهند و همان را بدون دخل و تصرف منتشر کنیم. ولی بیبیسی سوژهها را میگیرد و با کارشناسان مختلف صحبت میکند، سوژه را به این شکل قوی و پخته میکند و به صورت یک پکیج خبری بیرون میدهد. ولی بسیار به ندرت میبینیم که مطبوعات ما چنین حرفهای گری داشته باشند.
- ایراد کارکجاست؟
این همه حوادث رخ میدهد؛ همین داستانهای کوچک و بزرگ ساخت واکسن و داروی کرونا، کدامشان میآیند راجع بدان یک گزارش و مصاحبه انحصاری اختصاصی داشته باشند. وقتی درکشور ما مطبوعات درجه یک ما میآید صفحه اول خودش را به یادداشت یک نماینده مجلس اختصاص میدهد درواقع این روزنامه مرده است. روزنامهای که تحریریهاش نتوانسته خودش صفحه اولش را از نگاه کارشناسانه خودش نسبت به موضوعات روز پر کند و با یادداشتهای نماینده فعلی و سابق و فلان استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی پر میکند، این به درد من مخاطب نمیخورد. چون اینها حرف جدیدی برای گفتن ندارند. باید بدانم آن روزنامه از چه نگاهی دارد به فلان موضوع نگاه میکند. ببینید چه موقع روزنامههای معتبر دنیا میآیند صفحه اولشان را به افراد خارج از تحریریه بدهند؟ صفحه اول روزنامهها باید با قلم تحریریه روزنامه پر شود درغالب خبر، مصاحبههای اختصاصی، یادداشتها، سرمقاله.